جدول جو
جدول جو

معنی منت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو

منت داشتن((~. تَ))
مرهون احساس کسی بودن
تصویری از منت داشتن
تصویر منت داشتن
فرهنگ فارسی معین
منت داشتن
سپاس گزار بودن، متشکر بودن، ممنون بودن، منت پذیر بودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انفت داشتن
تصویر انفت داشتن
کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست داشتن
تصویر دست داشتن
کنایه از در کاری مداخله داشتن، وقوف داشتن، تسلط داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مزه داشتن
تصویر مزه داشتن
کنایه از خوشایند بودن، مزه دادن
فرهنگ فارسی عمید
(صَ زَ دَ)
شگون داشتن. برکت داشتن. نیک بختی داشتن. یمن داشتن. خوش شگون بودن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
مزه داشتن دارای لذت و خوشی بودن: روی خوش و آواز خوش دارندهریک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آوازرا. (سعدی لغ)، مزه خوش داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میل داشتن
تصویر میل داشتن
گراییدن کشیده شدن نیازیدن کامستن علاقه داشتن تمایل داشتن: (صریحا بمردم میگوید که حضرت شاه میل بمذهب تسنن دارند
فرهنگ لغت هوشیار
به سامان داشتن آماده داشتن مرتب کردن: و بوسهل و سوری سواران مرتب داشته اند بر راه سرخس تا بنشابور
فرهنگ لغت هوشیار
سوک داشتن ماتم داشتن کسی را ماتم کسی داشتن، برای اوسوگواری کردن اقامه مراسم تعزیت جهت وی: عادت عشاق چیست ک مجلس غم داشتن حلقه شیون زدن ماتم هم داشتن، (عرفی آنند)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لینت داشتن
تصویر لینت داشتن
نرمی داشتن کمروانی داشتن نرمی داشتن روانی داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
ژودن تپغ زدن تمنده بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مول داشتن
تصویر مول داشتن
فاسق داشتن زن: (و زن مولی داشت شب خلوت در اثنا مفاوضه این احوال با مول بگفت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گنه داشتن
تصویر گنه داشتن
گناه داشتن: اگر چه نداری گنه نزد شاه چنان باش پیشش که مرد گناه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هنگ داشتن
تصویر هنگ داشتن
آهنگ کردن قصدکردن: (دل ستانی را لفظ تو همی سازد ساز جان ربایی را تیغ تو همی دارد هنگ. (مختاری)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تمنا داشتن
تصویر تمنا داشتن
یوبه داشتن یاسگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجت داشتن
تصویر حجت داشتن
دلیل داشتن برهان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست داشتن
تصویر دست داشتن
قدرت داشتن، مسلط بودن، امکان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
عار داشتن: ... تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری از ایشان ننگ نداری، خجل بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منت گذاشتن
تصویر منت گذاشتن
((~. تَ))
احسان و نیکویی در حق کسی را به یادش آوردن و به رخش کشیدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تنگ داشتن
تصویر تنگ داشتن
((~. تَ))
بر کسی سخت گرفتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ننگ داشتن
تصویر ننگ داشتن
((~. تَ))
شرم داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پشت داشتن
تصویر پشت داشتن
((~. تَ))
همت داشتن، پشتکار داشتن، حامی داشتن، پشتوانه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ننگ داشتن
تصویر ننگ داشتن
عار داشتن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دست داشتن
تصویر دست داشتن
نقش داشتن، شریک بودن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
Stutter
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
bégayer
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
gaguejar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
stottern
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
jąkać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
заикаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
заїкатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
stotteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
tartamudear
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از لکنت داشتن
تصویر لکنت داشتن
balbettare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی