- منت داشتن ((~. تَ))
- مرهون احساس کسی بودن
معنی منت داشتن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نقش داشتن، شریک بودن
عار داشتن
قدرت داشتن، مسلط بودن، امکان داشتن
دلیل داشتن برهان داشتن
یوبه داشتن یاسگی
کراهت داشتن، ننگ و عار داشتن
کنایه از خوشایند بودن، مزه دادن
کنایه از در کاری مداخله داشتن، وقوف داشتن، تسلط داشتن
گناه داشتن: اگر چه نداری گنه نزد شاه چنان باش پیشش که مرد گناه
مزه داشتن دارای لذت و خوشی بودن: روی خوش و آواز خوش دارندهریک لذتی بنگر که لذت چون بود محبوب خوش آوازرا. (سعدی لغ)، مزه خوش داشتن
ژودن تپغ زدن تمنده بودن
نرمی داشتن کمروانی داشتن نرمی داشتن روانی داشتن
سوک داشتن ماتم داشتن کسی را ماتم کسی داشتن، برای اوسوگواری کردن اقامه مراسم تعزیت جهت وی: عادت عشاق چیست ک مجلس غم داشتن حلقه شیون زدن ماتم هم داشتن، (عرفی آنند)
به سامان داشتن آماده داشتن مرتب کردن: و بوسهل و سوری سواران مرتب داشته اند بر راه سرخس تا بنشابور
فاسق داشتن زن: (و زن مولی داشت شب خلوت در اثنا مفاوضه این احوال با مول بگفت)
گراییدن کشیده شدن نیازیدن کامستن علاقه داشتن تمایل داشتن: (صریحا بمردم میگوید که حضرت شاه میل بمذهب تسنن دارند
عار داشتن: ... تا اگر خویشاوند و همسایه درویش داری از ایشان ننگ نداری، خجل بودن
آهنگ کردن قصدکردن: (دل ستانی را لفظ تو همی سازد ساز جان ربایی را تیغ تو همی دارد هنگ. (مختاری)
Stutter
gaguejar
stottern
jąkać się
заикаться
заїкатися
stotteren
tartamudear
bégayer
balbettare
हकलाना